در سوگ باقرالعلوم، محمدبن علی ، علیه السلام

0 0
  • تاریخ : 1404/3/13
  • بازدید : 12
امتیاز 0.00 تعداد رای 0

در سوگ باقرالعلوم، محمدبن علی ، علیه السلام

باسمه تعالی

آیین احمد، آیین زندگی است، در همهٔ روزگاران، برای همه مردمان، با هر دانش، توانایی و تمدن.

آفریدگار هستی ، انسان را آفرید، برای او از گهواره تا گور، آیین‌ها و قانون‌هایی گذارد، تا خود را بسازد، اداره کند، رشد دهد، راه‌های کمال را به روی خود بگشاید و پایه‌های جامعه سزامند خود را برافرازد.

آیین احمد، آیین فطری است. فطرت‌های پاک، آسیب‌ندیده، غبار نگرفته و در تاریکی گناه و سرکشی فرونرفته، به هیچ روی از آیین‌ها و قانون‌های زندگی‌ساز آن، روی برنمی‌گردانند و به آن‌ها گردن می‌نهند.

رسول اعظم، محمد مصطفی، به فرمان خدا، چشمه‌های آن‌را جوشاند و به جویبار زندگی‌ها جاری کرد و بر فطرت‌ها عرضه داشت.

هر آن کس بر این جویبار فرود آمد و از آن جامی برگرفت و به کام جان خود فرو ریخت، حیات یافت، زندگی بهیمی را رها کرد و به زندگی سرشتاری- وحیانی، روی آورد.

چون این آیین، فطری- وحیانی است و قانون‌ها و آیین‌های آن سرمدی، برای همه انسان‌ها و همه روزگاران، راهبری و چگونگی پیاده‌سازی آن هم بی‌گمان، بر اساس اسلوب‌ها و قانون‌های فطری- وحیانی است.

با پایان پذیرفتن دوران رسول اعظم ص، دوران سریان‌یابی این آیین فطری- وحیانی به جویبار زندگی‌ها و سینه‌ها، پایان نمی‌پذیرد. با راهنمایی خود این آیین و با نقشه راهی  که فراروی انسان‌ها گذاشته می‌شود و رسول اعظم، در برهه‌برهه حیات خود آن‌را ابلاغ می‌فرماید و به روشنی می‌شناساند، روشن می‌شود که راهبری مردمان را برابر آیین‌ها و قانون‌های وحیانی و سرشتاری، چه کسانی با چه ویژگی‌هایی باید عهده‌دار باشند.

از خرد به دور است، دینی که باید با آیین‌ها، قانون‌ها و آموزه‌های وحیانی- سرشتاری خود، حیات را آن‌به‌آن به جان‌ها بدماند و انسان‌ها را از فروافتادن در زندگی بهیمی و غیرانسانی، برهاند و پایه‌های جامعه انسانی- الهی را برافرازد و دین را حاکم سازد و حکمرانی دینی را بگستراند و برپادارد، از راهبری آن پس از رسول اعظم، سخنی به میان نیاورده باشد.

حیات دین و حیات مردمان باورمند، بسته به رهبران خردمند، عالم و عامل به قرآن و سنت و برگزیده است.

اینان، در هر دوره‌ای باید باشند که به میان‌داری بپردازند، با باطل درافتند، حق را بگسترانند، زمینه‌های اجرای قسط و عدل را فراهم آورند، ستم را براندازند، نگذارند فرهنگ و رسم‌های جاهلی، دامن بگستراند و به باروی حیات، آسیب بزنند.

این‌ها و صدها قانون و آیین راه‌گشا،‌ حیات‌بخش و زندگی‌ساز، تنها و تنها، با حاکمیت خالص دینی و حکمرانان برخاسته از متن دین، وحی‌مدار، آشنای با زبان وحی، آشنای با روح و روحیه ‌انسان و نیازهای جبلی و عصری او، به حقیقت می‌پیوندد.

این، همان نقشه روشنی است که خدا و رسول او، فراروی امت اسلامی و هم انسان‌هایی که بنا دارند فطری و آیین‌مند زندگی کنند، قرار داده‌اند.

برابر این نقشه، علی و یازده فرزند او از فاطمه، باید دوره به دوره، حکمرانی دینی را به عهده بگیرند و قرآن و سنت را پیاده سازند و با روشن‌گری‌های گسترده، نگذارند تحریف به آستان بلند و ساحت مقدس آن‌ها راه یابد.

این نقشه وحیانی و نبوی، که بس راهبردی بود و نگه‌دارنده امت اسلامی از خطرها و هجمه‌ها، به جز چند صباحی در روزگار مولی، علی بن ابی‌طالب و امام حسن مجتبی ع از دستور کار حکمرانی دینی، خارج شد.

با این روی‌کرد جدید که در کانون حکمرانی دینی امت اسلامی پدید آمد، جامعه از دایره امامت و ادامه رسالت، خارج گردید.

 امامان، دوره‌به‌دوره، به تلاش برخاستند، تا مردمان را به این دایره مقدس، که حیات دین و امت اسلامی به آن بستگی داشت برگردانند و کانون حکمرانی دینی را، با آتشزنهٔ وحی و سنت نبوی و سیره علوی، بگیرانند و شعله‌های آن‌را برافروزند.

چون بنای حکمرانی دینی، پس از رحلت رسول اعظم، کژ نهاده شده بود، مولی، علی‌بن‌ابی‌طالب، به زحمت، رنج فراوان و خون دل، بنلاد جدیدی با تراز قرآن و سنت نبوی، ریخت که به حضرت، فرصت داده نشد پایه‌های آن‌را برافرازد، عرصه آن‌را بگستراند و امت اسلامی را از این بنیان استوار بهره‌مند سازد و شهد عدالت‌ورزی را به آن بچشاند.

کژ بنیان نهاده شدن بنیان حکمرانی دینی، آموزه‌های دینی، فقه حکمرانی، بیان‌های روشن قرآن، سیره ناب، عدالت، برابری و مساوات و ستم‌ستیزی را به محاق برد و قوم‌گرایی و برتری‌دادن‌های ناروا و ناشایسته‌سالاری را باب کرد.

این کژتابی گسترده، امویان و مروانیان، طردشدگان رسول خدا را، به اریکه قدرت فرابرد.

اینان که کینه‌ها از اسلام و رسول اعظم، محمد مصطفی ص در سینه داشتند به هدم اسلام و پاک‌کردن نام محمد ص از لوح ذهن‌ها روی آوردند. از اسلام جز پوسته‌ای به جای نگذاردند. نشانه‌های آیین احمدص یک‌به‌یک برچیدند و نشانه‌های اموی- مروانی و جاهلیت را در جای‌جای سرزمین‌های اسلامی افراشتند.

جارچیان دستگاه خلافت به‌گونهٔ گسترده، از آل علی ع بد گفتند، هرزه‌درایی کردند و ژاژ خاییدند، تا آن‌جاکه در دوران این کژآیینان، شکاف عمیقی بین مردم و فرزندان محمد مصطفی، رسول اعظم‌ص، و علی مرتضی ع پدید آمد که امام سجاد ع می‌فرماید:

در همهٔ حجاز، دوستان و علاقه‌مندان ما، به بیست نفر، نمی‌رسند.

تا این‌که دوران امام محمد باقر ع فرا می‌رسد، بیداری‌ها و آگاهی‌ها دامن می‌گسترد، به‌گونه‌ای که شمار بسیاری از دوستاران اهل بیت، علما و حتی علمای ناهمسو با امام، در مسجد نبوی، دور امام حلقه می‌زنند و از ایشان مسائل فقهی، کلامی و تفسیری می‌پرسند و امام هم به پرسش‌ها پاسخ می‌دهد و از فرصت پیش‌آمده بهره می‌گیرد و به روشن‌گری می‌پردازد و از چهرهٔ دین غبارزدایی می‌کند و با مردم و علما، به تحریف‌ها، واژگونه‌گویی‌ها و واژگونه‌سازی‌هایی که به ساحت دین راه یافته، آن هم از سوی عالمان و فقیهان نان و نواله‌خور حکومت، سخن می‌گوید و حقیقت مطلب را آشکار می‌کند و روزنه‌هایی از دانش خود را به روی آنان می‌گشاید تا به این درک و اندریافت دقیق برسند که حکومت‌گران اموی- مروانی، شایستگی این جاه و جایگاه را ندارند، با تحریف دین، به فریب مردم می‌پردازند و آنان را لجام می‌زنند و رام خود می‌سازند.

امام به روشن‌گری‌ها،‌ پاسخ‌گویی‌ها و تحریف‌زدایی‌ها بسنده نمی‌کند و به سازمان یاران می‌پردازد و روز به روز بر شمار اصحابِ سرّ می‌افزاید و فرهنگ و دانش مکتب اهل بیت را، که برکننده و دگرگون‌آفرین است در پرتو خرد و دانش و پشتکار و اراده پولادین آنان، در نقطه‌نقطه سرزمین‌های اسلامی به سینه شایستگان و مردان اهل، جاری می‌سازد.

هشام بن عبدالملک، خلیفه مقتدر مروانی، عرصه را بر خود تنگ می‌یابد. نام امام در آفاق جهان اسلام، به بزرگی یاد می‌شود. همهٔ دانشمندان و عالمان، از دانش گسترده، ژرف، راهگشا و اوج‌دهندهٔ او، به شگفتی یاد می‌کنند و در نشست‌ها، مجلس‌ها و محفل‌ها، سخن در این است که: هر کس به محمد بن علی نزدیک می‌شود، نفس‌های قدسی، عبیرآگین و عطربیز او به مشام‌اش می‌خورد، دگرگون می‌شود و از حکومت‌گران روی برمی‌گرداند و از عالمان نواله خور، دروغ‌پراکن، دغل‌باز، دین‌فروش و تحریف‌گر، بیزاری می‌جوید.

دستگاه حکومت، به زمامداری هشام بن عبدالملک، در قلمرو بزرگ اسلامی، در برابر بزرگی، شکوه، جلال و دانش امام، خود را کوچک، حقیر و بی‌جایگاه در میان مسلمانان می‌بیند؛ از این روی، ناگزیر می‌شود بر امام سخت بگیرد و در برابر تحقیرشدگی از روش،‌ منش، سلوک و دانش امام، چهره چون ماه آن عزیز محمدص را، با پلشتی‌ها و لجن‌های درون خود، بیالاید. زهی خیال باطل، چهرهٔ ماه، با گِل و پلشتی‌های درون ماه‌ستیزان، نمی‌آلاید.

حکومت‌گران شوم‌روزگار، چاره را در شوکران می‌بینند که به آن محبوب دل‌ها، بخورانند، تا مگر به زندگی نکبت‌بار خود بتوانند چند صباحی، ادامه دهند.

درود و سلام خدا و رسول بر شکافندهٔ دانش‌ها، محمد‌بن علی، احیاگر آیین احمدص

منبع:
امتیاز دهید :
به اشتراک بگذارید :

نظر دهید

گزارش